عرب ها در جهان از غنى ترين گنجينة قصه وافسائه برخور دارند. افسانه هاى هزارويك شب، قصه هاى بلند “زيرسالم” و “عنتر و عبله” “تغريبه بين هلال” ونظاير آنها ريشه در فولكور و تاريخ عرب دارند. “هزارويكشب” تاكنون به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شده است وتا پايان سده نوزدهم – بعد از انجيل – پرتيراژترين كتاب جاب شده در انگلستان بود. ما تأثير اين كتاب را بر داستان نويسى اروپا و آمريكاى لاتين به وضوح مى بينيم. افسانه هاى كَردامده در اين كتاب، بخش اندكى ازاين فولكور عظيم است. ما در اين افسانه ها حتى از نظر شگردٍ داستان نويسى نيز به تكنيك هايى برمى خوريم كه مى تواند مورد استفاده داستان نويسان قرار گيرد. مردم كوچه وبازار، افسانه ها رادر طول تاريخ حفظ كرده و آنهارا سينه به سينه ونسل به نسل منتقل كرده اند . راويان اين افسانه ها اغلب، زنان و پيرزنان هستند. اكنون وبا بيشرفت فن وتكنيك، راديو وتلويزيون جاى قصه گويان راگرفته است كه البته اين مسأله، گرد آورى، حفظ ونشر افسانه ها، مثلها، حكايتها وقصه هاى توده اى را ايجاب مى كند. از حويزه تا صويره وازقصبه تا دزفول، مردم با اين أفسانه ها آشنا هستند وفراتراز آن، توده هاى مردم ازاقيانوس اطلس تا خليج ، قرن هاست با اين افسانه ها زندگى مى كنند. اشتراك اين افسانه ها در چنين عرصة گستردة جغرافيايى، ناشى از تاريخ دور و دراز آنهاست كه دراعماق قرون ريشه دارد، در آن هنگام كه قبايل وعشاير عرب در نجد وحجاز و يمن مى زيستند وكوچ هاى بزرگ خود را آغاز نكرده بودند.